۴۰ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

دانلود رمان ته دیگمو پس بده

ته دیگمو پس بده

عکس دانلود رمان ته دیگو پس بده

نویسندگان :آرام رضایی(aram-anid) و  Rojin khanum ونازنین جون

تعداد صفحات: 205

خلاصه ی رمان ته دیگمو پس بده:
یه دختر و یه پسر که تو کار خرابکاری زیاد دارن. برای مستقل شدن نیاز به کمک دارن. کمک از یه بزرگتر. کمک از پدر بزرگشون و این دست یاری شرط و شروط داره.
شرایطی که با قبولش مستقل می شن و با ردش ….. زمین خورده.
یه رستوران راه نجاته به رستوران مخروبه و دور افتاده تو جاده و شرط کمک سر پا کردن این رستورانه اونم نه تنها شریکی .
حالا ببینیم این شراکت دونفره با این دختر و پسر.. یکی تخس و یکی آروم چی میشه.

یه شراکت دو نفره یه شراکتی که مجبور به خیلی کارها میکندشون……

ادامه مطلب...
۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عبدالهی

دانلود رمان آی پارا

رمان آی پارا

دانلود رمان ای پارا

نویسنده: سمیه ف.ح

تعداد صفحات: 172

خلاصه ای از داستان رمان:

در مورد یه خان زاده ی آذری به اسم آی پاراست که در اثر ناملایمات زندگی و خیانت های اطرافیانش از محل زندگی خودش یعنی روستای کندوان به اجبار به عنوان خدمتکار به خونه یه خان زورگو به نام میرزا تقی خان ، به شهر اسکو می یاد و اونجاست که آی پارا نشون می ده با وجود رده ی پایینی که تو اون خونه داره هنوز هم خون یوسف خان تو رگاش جاریه و کل حکومت اون خونه رو عوض می کنه و تو این راه ، زندگی خودش و تک پسر خان ، یعنی تایماز رو دستخوش تغییر می کنه و….

ادامه مطلب...
۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عبدالهی

دانلود رمان پرچین عشق

رمان پرچین عشق

رمان پرچین عشق

نویسنده: ناهید شمس

تعداد صفحات: 134

خلاصه ای از داستان رمان:

سالهاست که پرنیا چند جمعه در میان به همراه پدر بر سر مزار مادرش میآید . فاتحه ای میخوانند و بعد از اینکه سعید سالاری یعنی همان پدر پرنیا لحظاتی چند به دور دستها مینگرد و گاهی نم اشکهایش را با پشت دست پاک میکند و زمزمه هایی با کسی که سالهاست در زیر خروارها خاک خوابیده است میکند بلند میشود و

ادامه مطلب...
۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عبدالهی

دانلود رمان تاس عشق

رمان تاس عشق

رمان عاشقانه

نویسنده: ساغر.ش

تعداد صفحات: 163

خلاصه ای از داستان رمان:

تاس عشق زندگی دختر یکی یکدانه ی پدر و مادری پزشک را روایت میکند که بر خلاف علاقه ی خود در رشته ای قبول میشود که مسیر زتدگیش را تغییر میدهد به عبارتی روی دیگر زندگی را می تواند لمس کند و… …

ادامه مطلب...
۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عبدالهی

دانلود رمان بادیگارد

 بادیگارد
رمان بادیگارد

نویسنده : sholaliz

منبع: نودهشتیا

قسمتی از این رمان زیبا :

آروم کلید رو توی قفل چرخوندم و درو یواش باز کردم. همهجا تاریک بود، احتمالا همه خوابیده بودن. کفشامو در آوردم و پاورچین پاورچین رفتم سمت پله. همین که پامو روی اولین پله گذاشتم چراغ هال روشن شد. آروم سرمو چرخوندم و عقبو نگاه کردم، درست حدس زده بودم، بابام بود.

بابا: تا حالا کجا بودی؟
من: کجا بودم؟ جایی که همیشه میرم. پارتی.
بابا: یه نگاه به ساعتت انداختی؟
من: نه.
بعد یه نگاه به ساعتم انداختم و گفتم: سالمه که.
بابا چپ چپ نگاهم کرد.
من: خوب حالا که چی؟
بابا: کجا رفته بودی؟ بادیگارد رو باز چرا پیچوندی؟
من: دلم می خواد، دوست ندارم یکی مثل کنه بهم بچسبه.
بابا: مگه من هزار بار نگفتم که بیرون برای تو خطرناکه؟ چرا حرف گوش نمیکنی؟
من: منم هزار بار گفتم که میتونم از خودم حمایت کنم، احتیاجی به سگاتون نیست که پشت سر من راه بندازید.
بابا: درست حرف بزن. با پدرت اینجور صحبت میکنی؟
من: من پدری ندارم.

ادامه مطلب...
۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عبدالهی

دانلود رمان زمستان داغ


نام کتاب : زمستان داغ
رمان زمستان داغ

نویسنده : اسماء کرمی پور

منبع : نودهشتیا

قسمتی از رمان زمستان داغ :

عروس ، دوماد اومدن! صدای پر از شادی پردیس بود که اومدن پرهام و لعیا رو خبر می داد.

تمام کسانی که توی سالن بودند به سمت در خروجی رفتند که این لحظات رو تماشا کنند به جز من که توانایی دیدن مرگ رویاهامو نداشتم!

اشک توی چشمام حلقه بست.

چیزی که اون روزا مهمون همیشگی چشمام بود.

من همیشه پرهامو مرد زندگیم می دونستم و حالا اون داشت با کسی غیر از من ازدواج می کرد.

پرهام پسر عمه من بود و چهار سال از من بزرگتر بود. دقیقاً چهار سال و دو ماه و بیست و سه روز!

تا قبل از اون روز که خبردار شدم پرهام از دختر همسایه اشون خواستگاری کرده، هر شب با فکر روزهایی که با پرهام ازدواج کرده ام خوابم می برد.

ادامه مطلب...
۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عبدالهی

دانلود رمان تقدیر تصادفی

رمان تقدیر تصادفی

دانلود رمان زیبا تقدیر تصادفی

به قلم :a.sahar

حجم رمان : ۴.۲۹ مگابایت پی دی اف , ۱.۶۶ مگابایت نسخه ی اندروید ,

خلاصه ی از داستان رمان:

داستان درباره ی دختریه که با یه تصادف همه چی رو از یاد می بره. هیچ مدرکی هم همراهش نبوده که بفهمن کی هست و خانوادش کجان! خلاصه بعد از بهبود می ره پیش خانواده ای که پسرشون بهش زده بود و با اونا زندگی می کنه. اونا براش اسم نسیم رو انتخاب می کنن. تقریبا می شه عضوی از اون خانواده.. تا اینکه عاشق می شه و ازدواج می کنه اما….

ادامه مطلب...
۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عبدالهی

دانلود رمان مهندسین اخمو و شیطون

رمان مهندسین اخمو و شیطون


نویسنده: tina 27

تعداد صفحات: 219

خلاصه ای از داستان رمان:

مثل همه ی رمانها یه دختر داریم و یه پسر …
و یه سری اتفاقات …
دختر قصمون شغلش ؟! شغلی مخالف رشته تحصیلیش …
پسر قصمون ولی مطابق رشته تحصیلی … ولی تو یه محیط کاری … اوه اوه …
هر دو شوخ … پررو … کل کلی … مهربون … مغرور … گاهی عصبی … ولی …غم هم دارن غصه هم دارن …
داستان از تصادفی شروع میشه که هیچ کدوم خودشونو مقصر نمیدونن و …

ادامه مطلب...
۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عبدالهی

دانلود رمان ببار بارون

نام رمان:ببار بارون

رمان ببار بارون

نویسنده : fereshteh27

ژانر : هیجانی , اجتماعی , عاشقانه

بدون اینکه حتی پلک بزنم به تصویر خودم تو آینه خیره شدم..
به تصویر دختری که ظاهر ارومش می تونست نشانگر غمی باشه که مدت هاست تو دلش جای گرفته..
چشمای غم زده م رو بستم..نمی خوام شاهد تصویر درون آینه باشم..اون من نیستم..می خوام که نباشم..
اما حقیقت نداره..من همینی ام که آینه بهم نشون میده..یه دختر بی پناه..دختری که تو اغوش غم محو شده و سیاهی بر بخت و اقبالش سایه انداخته..

بغض داشتم..چشمام بارونی بود..بازشون کردم..یک قطره اشک بی اراده به روی گونه م چکید..
حس تنهایی اراده م رو ازم گرفته بود..با اینکه اطرافم پر بود از ادم هایی که به ظاهر بهم نزدیک بودن ولی باز هم احساس تهی بودن می کردم..اینکه تنهام و کسی رو ندارم تا پناهم باشه..

نسترن درست می گفت..تا وقتی اراده ای از خودم نداشته باشم اوضاعم هیچ تغییری نخواهد کرد..هیچ چیز دست من نبود..این روزگار تلخ با بی رحمی ِ هر چه تمام تر زنجیرش رو به ناحق به دست و پام بسته بود..

تقه ای به در خورد..با سر انگشت اشکام و پاک کردم..در باز شد..نسترن لبخند بر لب وارد اتاق شد ولی با دیدن چهره ی درهم و گرفته م خیلی زود لبخند از روی لب هاش محو شد..

— تو که هنوز نشستی..دختر پاشو تا مامان قشقرق به پا نکرده..

ادامه مطلب...
۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عبدالهی

دانلود رمان همسایه من

نام رمان: همسایه من
نویسنده :
maryammoayedi

رمان همسایه من

خلاصه ای از داستان رمان:


دختری به اسم کیانا که یک بار طعم شکست رو چشیده بهش این فرصت داده میشه تا روی پاهای خودش وایسه و زندگیشو اونجور که دوست داره بسازه تا شاید توی این راه طعم عشق واقعی رو با تمام پستی و بلندیهاش بچشه…

ادامه مطلب...
۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی عبدالهی