خلاصه:اریس ساخاریا افسون زیبا و وسوسه کننده ی تو ای ادم من همان حوای بهشتم که تو را با سیبم فریب میدهم با سیب زیبایی ام …

 پاکم ولی الوده و تو ..مرا میخواهی .داستان زندگی دختری که ناخواسته پا به دنیایی میزاره که توی اون جا نداشته ولی حال یه نقش مهم داره زندگی میکنه کنار مردی که از ۱۳ سالگی اونو خریده بوده بهش ادم کشتن رو یاد میده و اریس پاک و با احساس این قصه میشه قاتل، پاکه ولی دستش به خون هزار نفر الوده است . اون دختر مهربون حالا احساسش سرده مثله یخ..و همه گول زیبایش رو میخورن.و اون میکشه و فقط پوزخند میزنه به دنیای ادمی که فقط توی اون هوس شناخته شده است.