نویسنده :حدیثه اسماعیلی
خلاصه:
آیه دختری با سرگذشت و سرنوشتی،جالب!
این دختر تو بچگیش مشکلاتی داشته و ترسهایی رو تجربه کرده که بعد از
بیست و یکسال نمیتونه فراموششون کنه.
ترسوندن آیه تو بچگیش،سرگرمی نوه های بزرگ فامیل بود و خیلی هارو
به خنده مینداخت!
ترس هایی که شاید با روح و روان دختر،بازی کرده.
سعی میکنه فراموش کنه اما یکبار دیگه،تو سن بلوغش،کسی دست رو
نقطه ضعف آیه میذاره و دوباره زندگی اون رو درگیر میکنه…اینبار بدتر از
همیشه…اینبار احساسات هم درگیره…