نام رماننام رمان :رمان برگرد به آغوشم

نویسنده به قلم :حسام فیضی

حجم رمانحجم رمان : ۱.۰۸ مگابایت پی دی اف , ۰.۹۵ مگابایت نسخه ی اندروید , ۸۷۵ کیلوبایت نسخه ی جاوا , ۱۶۴ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه رمانخلاصه ی از داستان رمان:

داستان درباره ی دختری به نام عاطفه ست که تازه عروس شده ولی عشقش اول زندگی میره تو کُما و خدا میدونه که کی از کما بیرون میاد ولی عاطفه خودشو نمی بازه چون مطمئنه حسام تنهاش نمیزاره در این بین درگیر رویاهاشه که شبها موقع خواب به سراغش می آیند که عجیب تر از آن رویاها به واقعیت تبدیل می شود.

download : دانلود رمان برگرد به آغوشم از حسام فیضی با فرمت pdf

download : دانلود رمان برگرد به آغوشم از حسام فیضی با فرمت apk

صفحه ی اول رمان:

این کلمه رو وقتی گفتم که حسام داشت از خیابون رد میشد.
-حســـام برگــــــــــــــــرد عقب.مواظب باش،صدای بوق یکسره گوشمو کر کرد و چشمامو بستم تا نبینم صحنه رو وقتی چشمامو باز کردم دیدم وسط خیابون یه عده آدم جمع شده بودن رفتم سمتشون به خودم در حین راه رفتن سیلی می زدم و زیر لب می گفتم:این خوابــِ،من دارَم خواب می بینم وقتی رسیدم به جمعیت حسام رو پخش زمین دیدم.چیزی که دیدم باور نکردم.حسام از صورتش چیزی نمونده انگار که جاده آسفالت شده. مغزش از سرش زده بود بیرون.از این صحنه لرزیدم و جیغ بنفش رو کشیدم و خواب از بیدار شدم.
مادرم اومد سراغم گفت:چی شده عاطفه؟خوبی؟چرا رنگِت پریده؟ همون لحظه تلفن زنگ خورد و یه نفر پشت خط گفـت:شما با این آقا نسبتی دارید؟گفتم: بله:نامزدمه گفت:بیاید بیمارستان….. تلفن از دستم افتاد .مامان از کارم ترسید رفت طرف تلفن از زو زمین برداشت .الو چی شده؟ مامان از خبر شوکه شد و سریع اشکِش در اومد.بلند شدم آماده شدم رفتَم سمت بیمارستان .ارزو میکردم سوء تفاهم شده باشه یا این حسام حسامِ مَن نباشه تا بیمارستان گریه کردم وقتی رفتم اطلاعات اسم رو گفتم: گفت :اتاق عمل هستند بفرمایید یه گوشه بشینید از حرف پرستار ترسیدم .چشمام سیاهی رفت و دیگه چیزی نفهمیدم

رمان برگرد به آغوشم