- نام رمان : هنوزم باهاتم
- نویسنده : FereshteĦ و shafagh 69
- صفحات : 201
#
خلاصه رمان : آنیل
دختری روستایی که پرستاری قبول شده و میاد تهران… بعد از یه سری ماجراها
که در رمان گفته میشه با یه آقای وکیلی برخورد میکنه و …
رمان عاشقانه
رمان
قسمتی از متن رمان : _بفرما
آبجی رسیدیم در حالی که به کله ی کچلش نگاه میکردم تا متوجه شباهت بینمون
از گفتن کلمه ی آبجی بشم تشکری کردم و پیاده شدم. به سر در دانشگاه نگاهی
انداختم و با گفتن خدایا خودت مواظبم باش به سمت اتاقی که روی درش حکّ شده
بود خواهران رفتم. با تعجب به خانوم چادریه روبروم نگاه کردم ،بیشتر شبیه
مادر فولاد زره بود تا حراست دانشگاه.اونقدر وحشتناک بود که ناخود آگاه
دستم به سمت مقنعه ام بره وبکشمش جلو . _ترم چندی؟ با ترس نگاهی بهش کردم:
_ترم اول چشم غره ای رفت و گفت: _از آرایش و حجابت معلومه،بیشتر رعایت کن
دختر جون من که حتی رژ هم نزده بودم. نمیدونم با چه جراتی ولی به چشماش
نگاه کردم و گفتم : _ولی من که آرایش نکردم. پوزخندی زد و گفت: _باشه باور
کردم،ولی این بار اول و آخری هست که بهت تذکر میدم حواستو جمع کن اینجا
دانشگاه نه سالن مًد. دلم مخواست بهش بفهمونم که آرایش نکردم ولی نه حوصله
داشتم نه جراتشو پس به باشه ای اکتفا کردم و از اتاقک بیرون اومدم. به سمت
دانشکده پرستاری و مامایی ک با فلش نشان داده شده بود به راه افتادم.
دانلود رمان
دانلود رمان عاشقانه