نویسنده :حدیثه اسماعیلی
خلاصه:
آیه دختری با سرگذشت و سرنوشتی،جالب!
این دختر تو بچگیش مشکلاتی داشته و ترسهایی رو تجربه کرده که بعد از
بیست و یکسال نمیتونه فراموششون کنه.
ترسوندن آیه تو بچگیش،سرگرمی نوه های بزرگ فامیل بود و خیلی هارو
به خنده مینداخت!
ترس هایی که شاید با روح و روان دختر،بازی کرده.
سعی میکنه فراموش کنه اما یکبار دیگه،تو سن بلوغش،کسی دست رو
نقطه ضعف آیه میذاره و دوباره زندگی اون رو درگیر میکنه…اینبار بدتر از
همیشه…اینبار احساسات هم درگیره…
ولی این سال،سالی نیست جز..
سیــــــزده،هشتادو نه!
اون دختر،حالا بیست و یکسالشه،دختری پر از ترس و دلهره!
آیه داستان ما دختری عصبیه و مجبوره بخاطر درمان خودش و از بین بردن
ترسهایی که زندگیش رو نابود میکنن از یکی کمک بگیره!
و چه کسی بهتر از یک روانشناس؟!
سیـــزده،هشتــادو نه!
حدیثــــه اسماعیلـــی!